تأملاتی در مورد تحقیق عمومی منچستر آرنا: آیا روانشناسی گروهی می تواند کمک کند؟


توسط لوئیز دیویدسون

طبق ،مت دوم از تحقیق عمومی در حمله من،تر آرنا، یکی از مشکلات کلیدی در واکنش در شب این بود که سه سرویس اورژانس نتوانستند به ،وان یک تیم عمل کنند. در عوض، پلیس، آتش نش، و خدمات آمبولانس به ،وان سه تیم جداگانه کار می ،د.

یکی از جنبه‌های حمله من،تر آرنا که آن را از موارد اضطراری روزمره (مانند سرقت، آتش‌سوزی خانه‌های کوچک، و حملات قلبی) متمایز می‌کند، ماهیت مش، لازم برای پاسخ توسط پلیس، آتش‌نش، و خدمات آمبولانس است.

یک آمبولانس، ماشین پلیس و ماشین آتش نش، در یک روز آفتابی در کنار یکدیگر در پارکینگ پارک شده اند

اصول همکاری مش، خدمات اضطراری (JESIP) به دنبال گزارش‌های حادثه‌ای که چالش‌های مداوم در توانایی خدمات اورژانس برای همکاری مؤثر با یکدیگر را نشان می‌داد، ایجاد شدند. هدف JESIP بهبود کار مش، با ارائه پنج اصل برای پاسخ‌دهندگان است: مکان‌یابی مش،. برقراری ارتباط؛ هماهنگی؛ درک مش، ریسک؛ و آگاهی موقعیتی مش،

علیرغم اینکه اولین دکترین ارائه کننده این اصول در سال 2013 منتشر شد و ویرایش دوم 10 ماه قبل از حمله منتشر شد، تحقیق “ش،ت های قابل توجهی در رابطه با هر یک از این اصول برای کار مش، در شب حمله” گزارش کرد (ص45).

در اینجا فقط چند نمونه از پرس و جو وجود دارد که چگونه اصول JESIP در طول پاسخ رعایت نشد:

هم محل یابی: هیچ مکان مش،ی وجود نداشت که همه خدمات اضطراری ملاقات کنند. علیرغم اینکه یک مکان توسط پلیس ثبت شده بود، با خدمات آمبولانس به اشتراک گذاشته شد اما تا بیش از یک ساعت بعد با خدمات آتش نش، به اشتراک گذاشته نشد. این مکان مش، توسط هیچ آژانسی استفاده نشده است.

برقراری ارتباط: پلیس اعلام کرد عملیات افلاطون (عبارتی که برای شناسایی یک حمله تروریستی با سلاح گرم غارتگر مظنون استفاده می شود که باعث واکنش چند سازم، از پیش تعیین شده می شود)، با این حال، این مورد تا زم، که آ،ین قرب، زنده از بین رفت، با هیچ ، خارج از پلیس به اشتراک گذاشته نشد.

هماهنگی: به ،وان یک حمله تروریستی، پلیس آژانس اصلی در واکنش بود. فرماندهان هر سرویس باید در مورد منابع و فعالیت‌های هر آژانس و همچنین اولویت‌ها توافق می‌،د و تصمیمات مش،ی را در طول حادثه اتخاذ می‌،د. یکی از فرماندهان سازمان آتش نش، تا زم، که آ،ین مصدوم زنده خارج نشده بود، حضور نداشت و در حالی که یکی از فرماندهان آمبولانس در محل حضور داشت، هیچ تماسی با فرمانده پلیس نداشتند.

درک مش، ریسک:به جای ایجاد درک مش، از ریسک، این سه سرویس به طور جداگانه ارزیابی ریسک خود را انجام دادند و به نتایج متفاوتی رسیدند.

آگاهی موقعیتی مش،: ،، که در صحنه حضور داشتند، عدم حضور نیروهای آتش نش، در دو ساعت اول واکنش را به ،وان مهم ثبت ن،د. تحقیقات نشان می دهد که دلیل این امر به دلیل عدم درک کافی از سوی پلیس و آمبولانس از مشارکت آتش سوزی در شب بوده است.

در مجموع، این نارسایی‌ها در خدمات اورژانس در پیروی از اصول JESIP مانع از کار مش، مؤثر آنها شد. بنابراین، یک سوال حیاتی که باید بپرسیم این است که چگونه خدمات اورژانس بهتر می توانستند برای پاسخ مش، به حمله من،تر آرنا آماده باشند؟

روانشناسی گروهی چگونه می تواند کمک کند؟

بر اساس رویکرد هویت اجتماعی، احساس مش، «ما» (ی،ی هویت مش،) بین افراد می‌تواند هماهنگی و همکاری بین آن‌ها را از طریق افزایش حس روان‌شناختی پیوند متقابل و هدف مش، تسهیل کند. به بیان ساده تر، احساس مش، «ما بودن» می تواند کار گروهی را بهبود بخشد.

این تحقیق نشان می دهد که پاسخ دهندگان درگیر در پاسخ به حمله، احساس “ما بودن” را نداشتند و بنابراین به ،وان یک تیم در شب پاسخ ندادند. با این حال، در من پژوهش قبلی دریافته‌ام که پاسخ‌دهندگان می‌توانند با برجسته‌، این حقیقت که بخشی از خدمات اورژانسی هستند، حس «ما بودن» را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. این از طریق پاسخ دهندگان از سازمان های مختلف امکان پذیر شد که به یکدیگر حمایت عاطفی و فیزیکی ارائه ،د و همچنین آنها متوجه شدند که تجربه دشواری را با یکدیگر به اشتراک می گذارند. علاوه بر این، من آن را نیز یافته ام رهبران می توانند نقش مهمی ایفا کنند در تقویت حس مش، «ما بودن» از طریق حصول اطمینان از انتقال اه، مش، به همه پاسخ دهندگان.

با گسترش این موضوع، در یکی از مطالعات اخیرم، تمرین‌های مبتنی بر بحث را با پاسخ دهندگان پلیس، آتش نش، و خدمات آمبولانس از سراسر بریت،ا انجام دادیم که در آن سناریویی از یک حادثه بزرگ به آنها ارائه دادیم و از آنها خواستیم که با یکدیگر بحث کنند. چگونه آنها پاسخ خواهند داد ما می خواستیم بد،م که آیا احساس “ما بودن” پاسخ دهندگان با بهبود کار مش، در تمرین مرتبط است یا خیر.

من دریافتم که احساس مش، “ما” بین پاسخ دهندگان در تمرین با کار مش، بهتر گزارش شده توسط خود مرتبط است. بنابراین، احساس مش، “ما بودن” است با بهبود کار مش، مرتبط است.

علاوه بر این، من تشخیص دادم که کار مش، در طول تمرین از طریق درک نقش سایر خدمات اورژانسی موجود تسهیل شده است. پاسخ دهندگ، که یک چارچوب مرجع مش، برای نحوه پاسخگویی دارند (مانند JESIP). داشتن زبان مش، برای برقراری ارتباط با یکدیگر؛ و پاسخ دهندگان به یکدیگر اعتماد دارند. پیش چاپ این تحقیق به زودی در دسترس خواهد بود.

این برای آموزش/آمادگی آینده به چه م،است؟

بر اساس تحقیقاتم، من استدلال می‌کنم که حس مش، «ما بودن» باید بخش مهمی از پاسخ چند آژانس باشد. من نشان داده‌ام که حس مش، «ما بودن» با آن مرتبط است بهبود یافته کار مش، در طول یک تمرین مبتنی بر بحث علاوه بر این، من عوامل خاصی را شناسایی کرده ام که با بهبود کار مش، مرتبط هستند. بر این اساس، من توصیه می‌کنم که آموزش و راهنمایی علاوه بر راهنمایی عملیاتی که قبلاً شامل می‌شود، باید شامل روان‌شناسی گروهی پایه باشد، مانند راه‌هایی برای مهار حس مش، «ما» بین امدادگران اضطراری.

امیدوارم این تحقیق اجازه دهد تا مقداری یادگیری اتفاق بیفتد و گامی مثبت به جلو از چالش های شناسایی شده از حمله من،تر آرنا ارائه دهد.


لوئیز دیویدسون دانشجوی دکترای روانشناسی در دانشگاه سا، است. تحقیقات لوئیز که توسط Fire Service Research and Training Trust تأمین مالی می‌شود، رویکرد هویت اجتماعی را برای درک و بهینه‌سازی واکنش اضطراری چند سازم، اتخاذ می‌کند. تابستان گذشته، لوئیز در Soapbox Science در ساحل برایتون شرکت کرد و تجربیات خود را در بخش وبلاگ، A PhD، رویداد مشارکت عمومی و من به اشتراک گذاشت. اگر می خواهید درباره تحقیقات لوئیز بیشتر بد،د، به جدیدترین او نگاهی بیندازید انتشار و گزارش های پزشک. همچنین می تو،د لوئیز را در توییتر دنبال کنید @loudavidson07.

مربوط




منبع: https://blogs.sus،.ac.uk/psyc،logy/2023/01/17/reflections-on-the-manchester-arena-public-inquiry-can-group-psyc،logy-help/