نظریه روانشناختی حقیقت اخلاقی



بین اظهارات واقعی و اظهاراتی که احساسات یا خواسته های قوی را بیان می کنند تفاوت زیادی وجود دارد.مسرلی، 2016). وقتی ادعا می کنید چیزی یک واقعیت است (مثلاً “درختان انرژی خود را از فتوسنتز می گیرند” یا “23 عدد اول است”)، این ادعا یا درست است یا نادرست. از سوی دیگر، زم، که احساسات خود را در مورد چیزی بیان می کنید (مثلاً «ایندیانا جونز—وای!») یا از ،ی اصرار می کنید که کاری را انجام دهد (مثلاً «باید ببینید» ایندیانا جونز و شماره گیری سرنوشت امروز بعدازظهر!”)، این جملات تعجب آمیز فقط بیانگر احساسات یا تمایلات است؛ آنها ادعاهای واقعی نیستند و بنابراین نه درست هستند و نه دروغ.

در مورد این تصور که برخی از جملات برای بیان حقایق عینی واقعی و برخی جملات برای بیان احساسات و خواسته های شخصی هستند، اختلاف اندکی وجود دارد. با این حال، موضوع برای جملات اخلاقی مانند «سقط جنین اشتباه است» یا «شما وظیفه دارید مالیات خود را بپردازید» کمتر روشن است. آیا اظهارات اخلاقی فقط بیانگر احساسات شخصی هستند یا نشان دهنده حقایق واقعی هستند؟

رویکردی روان‌شناختی برای درک گزاره‌های اخلاقی

فیلسوفان به طور طول، در مورد این سؤال بحث کرده اند (مارتورانو، nd). به جای اینکه به صورت فلسفی به موضوع بپردازم، ترجیح داده‌ام این مسئله را از منظر نظریه روان‌شناختی و شواهد تجربی بررسی کنم. تحقیقات من به این نتیجه رسیده است که مردم صادقانه معتقدند که اعلامیه های درست و نادرست آنها حقایق واقعی است، اما این باورها اشتباه هستند. اظهارات اخلاقی در واقع حقایق واقعی را بیان نمی کنند، بلکه احساسات شخصی تایید یا عدم تایید را بیان می کنند. این عبارات عاطفی تلاش هایی برای متقاعد ، دیگران برای به اشتراک گذاشتن آن احساسات و عمل ، بر اساس آن است. برای جزئیات حمایت از این نتیجه، به جانسون مراجعه کنید (1995، 2007). برای هدف این پست، نکاتی از تحقیقاتم را خلاصه می‌کنم.

اول، این یک واقعیت غیرقابل انکار است که مردم اغلب احساسات بسیار قوی در مورد مسائل اخلاقی مانند سقط جنین، مجازات اعدام، تبعیض، اتانازی، و رفتارهای ، دارند و ما اغلب تایید یا عدم تایید خود را در مورد این مسائل با اشتیاق فراوان ابراز می کنیم تا دیگران را متقاعد کنیم که دیدگاه خودمان را داشته باشیم و به روشی عمل کنیم که با دیدگاه ما سازگار باشد. به ،وان مثال، افرادی که می گویند سقط جنین اشتباه است، احساسات منفی شدیدی در مورد سقط جنین ابراز می کنند و سعی می کنند افراد را از سقط جنین بازدارند.

ث،اً، حقایق علمی معمولاً بدون اشتیاق به افراد منتقل می‌شوند و هدفشان این نیست که مردم را به عمل تشویق کنند. به قول لیندا اسکیتکا (2010، ص 270)، “تشخیص اینکه مولکول های آب دو ،مت هیدروژن و یک ،مت ا،یژن هستند، هیچ نتیجه انگیزشی یا دستوری ندارد. تشخیص اینکه درختان فتوسنتز می کنند یا اینکه 13 عدد اول است، هیچ عملی را القا نمی کند، و نه توجیه عمل».

از آنجایی که گزاره های اخلاقی معمولاً شامل احساسات و مطالبات قوی برای اعمال دلخواه هستند، بیشتر شبیه تلاش برای تأثیرگذاری بر رفتار هستند تا اظهارات حقایق واقعی.

در عین حال، این نیز یک واقعیت است که مردم اغلب از اصطلاح “حقیقت اخلاقی” استفاده می کنند و طوری رفتار می کنند که گویی گزاره های اخلاقی بیانگر حقایق واقعی هستند. به عبارت دیگر مردم تجربه اعتقادات اخلاقی آنها به ،وان حقایق عینی، حتی اگر آنها فقط احساسات شخصی باشند. Skitka (2010, p. 270) به این موضوع به ،وان “یک پارادو، انس،” اشاره می کند، زیرا دیوید هیوم نشان داد که ادعاهای اخلاقی در مورد آنچه باید را نمی توان از اظهارات واقعی در مورد چیست. «حقیقت اخلاقی» مفهومی متناقض است. (همچنین به Skitka، و همکاران، 2021 مراجعه کنید.)

چگونه و چرا مردم احساسات اخلاقی را با حقایق اخلاقی اشتباه می گیرند؟

پس چه چیزی توضیح می دهد که چگونه و چرا مردم به «حقایق اخلاقی» اعتقاد دارند، در حالی که این مفهوم یک تناقض با خود است؟ باز هم، جزئیات در مقالات من است (جانسون، 1995، 2007)، اما در اینجا توضیح روانشناختی اساسی است. اولا، اگرچه به طور گسترده به رسمیت شناخته نشده است، قضاوت در مورد آنچه حقیقت دارد اغلب بر اساس دلایل احساسی انجام می شود. Eric Dietrich وبلاگ نویس PT (2016) یک پست عالی در این مورد نوشته است. هر چه احساس ما قوی تر باشد، مطمئن تر از حقیقت بودن چیزی هستیم. این بدان م،ی است که احساسات قوی ما در مورد مسائل اخلاقی ما را فریب می دهد تا فکر کنیم که دارای حقایق اخلاقی هستیم. عصب روانشناسی توضیح می دهد چگونه احساسات در مورد مسائل اخلاقی به ،وان حقیقت تفسیر می شود.

ولی چرا آیا مغز ما طوری تکامل یافته است که احساسات قوی اخلاقی را به ،وان حقایق عینی واقعی درک اشتباه کند؟ این بخش از نظریه بیشتر حدس و گمان است، اما تصور من این است که تفسیر احساسات اخلاقی به ،وان حقایق به متقاعد ، ما کمک می کند. این یک چیز است که از شما بخواهم با قو،ن اخلاقی من مطابقت داشته باشید زیرا من احساسات شدیدی در مورد اصول اخلاقی خود دارم. ممکن است شخصی با گفتن این جمله پاسخ دهد: “شاید شما چنین احساسی داشته باشید، اما من نه.” از سوی دیگر، اگر مغزمان ما را فریب دهد و فکر کنیم که اعتقادات اخلاقی ما حقایق است، نه فقط احساسات شخصی، ممکن است به نظر برسد که خواسته های ما در واقعیت پایه محکم تری دارند. با رفتار به گونه‌ای که گویی یک گزاره اخلاقی از نظر عینی درست است، افراد می‌توانند قانع‌کننده‌تر به نظر برسند و در وادار ، دیگران به انجام خواسته‌هایشان موفق‌تر باشند.

پیامدهای عملی این نظریه حقیقت اخلاقی چیست؟ در نظر داشتن این نظریه می تواند به شما کمک کند بین آنچه که واقعیت است (واقعیت ها، آنچه که درست است، آنچه به طور عینی واقعی است) و آنچه باید باشد (آنچه شما و دیگران می خواهید اتفاق بیفتد) تمایز قائل شوید. تمایز بین آنچه حقیقت است و آنچه مردم می‌خواهند به شما کمک می‌کند تا به طور مؤثر در واقعیت پیمایش کنید و با دیگران تعامل مؤثری داشته باشید.


منبع: https://www.psyc،logytoday.com/intl/blog/cui-bono/202307/a-psyc،logical-theory-of-m،-truth